سرگذشت مرجان دارای اختلال دوقطبی- بایپولار
نوسانات خلقی بسیار آزاردهنده هستند و گاهی کم خوابی و گاهی خواب زیاد. کم خوری یا پرخوری.
گاهی تسلیم بیماری می شوم تا سر حد خودکشی و گاهی سعی می کنم زنجیری که به دست و پایم بسته شده را باز کنم.
من انواع زیادی از داروهای مربوط به مشکلات روانی را مصرف کردم که عوارض آزاردهنده ای داشت مثلا قرص ریسپریدون که در عرض دو ماه باعث ۱۵ کیلو افزایش وزنم شد و در حدی هورمون پرولاکتین من افزایش یافته بود که از سینه هایم شیر خارج می شد واقعا وحشتناک بود. پزشک معالج من دارو رو به سرعت تغییر داد. اما لیتیم را با وجود عوارضی چون پر ادراری یا تکرر ادرار مجبورم مصرف کنم.
مطالعه کتاب هایی که پزشکم بنا به شرایط روحیم در هر برهه ای از درمان معرفی می کرد واقعا برایم سودمند بود. مدیتیشن هایی که از ایشان یاد گرفتم و شرکت در جلسات گروه درمانی.
من در کنار دارو درمانی توسط پزشک معالج خودم کمک های مشاوره ای نیز دریافت کرده ام که برایم واقعا راهگشا بوده است.
دسترسی بسیار آسان است منتهی هزینه های روان درمانی و مشاوره بسیار بالاست و به خصوص در سال های اول که اوضاع روحی وخیم تری داشتم مجبور بودم هر هفته به دیدن پزشکم بروم واقعا تحت فشار مالی بودم.
من قبلا کار میکردم اما حالا وضعیت وخیمی دارم نه حوصله کار کردن دارم و نه می توانم رختخواب را ترک کنم.
پایان نامه مقطع ارشد خود را بعد از گذشت چند سال هنوز نیمه رها کرده ام و حوصله انجامش را ندارم. اما زمانی که کار میکردم یا دانشگاه می رفتم هیچ مشکلی نداشتم شاید تنها مشکلم خندیدن بیش از اندازه و بیجا بود که هیچ کنترلی بر آن نداشتم
از نظر روابط جنسی و عاطفی کمتر دچار نوسان هستم و چندان مشکلات جدی برایم ایجاد نشده است به غیر از مواردی که دنیا برایم تیره تر از آن است که بتوانم به کسی اعتماد کنم و سعی می کنم تنها باشم.
هیچ حمایتی از جانب خانواده متوجه من نیست که پذیرش این اختلال برایشان سخت باشد اما گاهی پرخاشگری های بسیاری دارم که سعی می کنند در مقابلم سکوت کنند. حمایت در این شرایط واقعا دلگرم کننده و آرامش بخش است.
بیماری های روانی گرچه قابل مشاهده نیستند اما سخت تر و فلج کننده تر از بیماری های جسمی اند هیچ کس دلش نمی خواهد حالش بد باشد.