قدرت گرفتن از سرگذشتم با اختلال دوقطبی
فکر می کنم که اختلال دوقطبی، پشتکار و توانایی کار در مسائل دشوار را به من هدیه داده است.
هرچند به سادگی میشود در دام چالشهای به وجود آمده توسط دوقطبی گیر افتاد، اما چیره شدن بر آنها درس پشتکار را به ما می آموزد.
می خواهم برخی از اتفاقات خوب من مواجهه با بای پولار و برخی از چیز های بد درباره ی آن را با شما در میان بگذارم. و این حقیقت را گوشزد کنم که دو قطبی وجه های مختلفی دارد. ماجراهای گوناگونی وجود دارد، چیزهای مختلفی که در طول زندگی شما اتفاق می افتد و خیلی از چیزهای بد میتوانند منجر به اتفاقات خوبی شوند.
در آغاز می خواهم کمی درباره ی مبارزاتی که داشته ام صحبت کنم.
زمانی که ۱۵ سال داشتم در من افسردگی تشخیص داده شد و زمانی که ۱۹ سال داشتم یک فرد دوقطبی تشخیص داده شدم.
فکر میکنم تا کنون ۶ بار بستری شده ام، یک جورایی شما را از دستم در رفته است. دوباره به دلیل مانیا یا همان شیدایی بستری شده ام و باقی دفعات به خاطر افسردگی و داشتن افکار خودکشی بستری شدم.
من بیشتر با افسردگی درگیر هستم تا اینکه با شیدایی درگیر باشند و حدودا هر سه سال یکبار افکار خودکشی داشته ام.
ولی اتفاقات خوب زندگی من این است که من یک شوهر فوق العاده دارم که ۱۱ سال است که با او هستم. من فارغ التحصیل شده ام و فوق لیسانس دارم. کتاب اختلال عالی را نوشته ام و در ده سال گذشته در این باره سخنرانی کرده ام و نوشته ام.
تمام اینها به این خاطر است که من از اختلال بایپولارم قدرت گرفتم و قدرتمند تر شده ام این واقعا زندگی من را در جهات بسیاری بهتر کرده است.
فکر می کنم که اختلال دوقطبی، پشتکار و توانایی کار در مسائل دشوار را به من هدیه داده است.
Source: Bphop.com: Finding Strength from My Bipolar Disorder Story